Letter4u نامه ای برای تو

تحلیل زبانشناختی و گفتمانی نامه رهبری به جوانان

Letter4u نامه ای برای تو

تحلیل زبانشناختی و گفتمانی نامه رهبری به جوانان

Letter4u  نامه ای برای تو
پیوندهای روزانه

بازی‌های رسانه‌ای


      آنچه امروزه از بنیادگرایی در ذهن بیشتر جهانیان تداعی می‌شود خشونت است؛ چرا که این رسانه‌ها هستند که بنیادگرایی را به مثابه خشونت معرفی می‌کنند. دقیق‌ترین تعریف بنیادگرایی این است: بنیادگرایی را گروه‌هایی دینی می‌دانند که در واکنش به بحرانی ظاهر می‌شوند، بحرانی که به تصور آنان هویت گروهی‌شان را تهدید می‌کند. اما اساسا نمی توان خشونت و خشونت‌گرایی را به عنوان یک عنصر لاینفک در تعریف و شناسایی جنبش‌های بنیادگرا در نظر گرفت. این تصور که هر جنبش بنیادگرا، زمانی بنیادگرا خوانده می‌شود که به رفتارهای خشونت‌آمیز در برابر دنیای بیرونی متوسل شود بیشتر به وسیله رسانه‌ها به ویژه بعد از حادثه یازده سپتامبر به افکار عمومی القا شده است. در صورتی که بسیاری جنبش‌های بنیادگرا وجود دارد که به هیچ وجه با استفاده از خشونت موافق نیستند. البته خشونت به عنوان یکی از استراتژی‌های جنبش‌های بنیادگرا در مواجهه با جهان بیرونی است.

   بازی‌های رسانه‌ای در به وجود آمدن تصویر افراطی خشونت‌آمیز از بنیادگرایی نقش موثری داشتند. یکی از دلایل به وجود آمدن چنین تصویری از بنیادگرایی و اسلام دو واقعه تاریخی است که به عنوان نقطه‌های عطف در فهم و تعریف بنیادگرایی می‌توان به آن توجه کرد. یک انقلاب اسلامی است و دیگری واقعه یازده سپتامبر. بعد از انقلاب اسلامی در ایران و آغاز حرکت‌های دینی در کشورهای مسلمان در دهه 80 میلادی، هم رسانه‌ها و هم نظریه‌پردازان علوم اجتماعی که قدرت یافتن دین در عرصه عمومی را پیش‌بینی نمی‌کردند به این اسلام هراسی دامن زدند و در تحلیل‌ها و تعاریف خود، اسلام‌گرایی را با بنیادگرایی یکی می‌گرفتند و اصطلاحاتی مانند اسلام سیاسی یا حکومت دینی و ... برای تعریف اسلام به عنوان یک دین بنیادگرا مطرح کردند. بعد از واقعه یازده سپتامبر به دلیل رسالت جهانی که القاعده برای خود تعریف کرده بود و به دلیل تفسیر خاصی که از مفهوم جهاد ارائه دادند، اسلام هراسی تشدید شد و مفاهیمی مانند جنگ یا جهاد مقدس که بازمفهومی مسیحی است به اسلام نسبت داده شد. با این تفاوت که بعد یازده سپتامبر تصویری که از مسلمانان ارائه می‌شد افرادی بود که هر آینه آماده انجام عملیات انتحاری است. یعنی رسانه‌ها عملا در این دو دوره زمانی علاوه بر خدشه‌ای که در فهم بنیادگرایی وارد کردند، دو ویژگی خاص را برای تعریف بنیادگرایی ابداع کردند. در ابتدای دهه 80 حکومت دینی و در اول قرن بیست و یکم، مفهوم جهاد. 


          منبع: رسانه؛ عنصر جدایی ناپذیر بنیادگرایی، گفت و گو با احسان حمیدی زاده، مدیریت ارتباطات

بنیادگرایی اسلامی و مدرنیته


       از نظر بیشتر اروپاییان، مسلمانان روحیه خشنی دارند و در نتیجه نگرش‌شان نسبت به جهان اسلام عموما مثبت نیست. چرا که آنچه از مسلمانان و جهان اسلام به نمایش درمی‌آید تصاویری خشونت‌آمیز است. بسیاری از صاحب‌نظران این خشونت را واکنشی نسبت به اعمال و رفتار غربیان نسبت به جهان اسلام می‌دانند. مثلا سید حسین نصر، ریشه به وجود آمدن بنیادگرایی اسلامی را در خود جریان مدرنیته دانسته و معتقد است که خود این جریان خشونت را بر مسلمانان تحمیل کرده است. 

    وی در تاکید مدعای خود به روابط میان مسلمانان با اقلیت‌های دینی در کشورهایی مثل مصر، ایران، ترکیه، هندوستان، نپال، مالزی، اندونزی و بنگلادش اشاره می‌کند که در آنها مسلمانان همواره زندگی مسالمت‌آمیزی با بوداییان، مسیحیان و هندوها داشته اند و این روابط صلح‌آمیز هیچ گاه به خشونت کشیده نشده است، مگر زمانی که غربیان در این رابطه دخالت کرده و روابط مسالمت‌آمیز آنها را به خاطر منافع خود از بین برده است. به نظر وی «آنگاه که موضوعات حساس سیاسی چون تجزیه فلسطین یا هندوستان روابط عادی میان مسلمانان و پیروان دیگر ادیان را متشنج ساخته، این همزیستی به خشونت گراییده است». نصر معتقد است که خشونت موجود از فعالیت مسیونرهای مسیحی سرچشمه گرفته است که همزمان با استعمار و برای خدمت به استعمار، به کشورهای اسلامی سرازیر شدند: «مساله فعالیت‌های مسیونری مسیحی (کلیساهای غربی نه کلیسای ارتدکس)، موضوع پیچیده‌ای است. فعالیت مسیونری در جهان اسلام، از آغاز دوره تجدد همزاد استعمار بود و بسیاری مسیونرهای غربی در کنار مسیحیت، فرهنگ سکولار غرب را نیز تبلیغ می‌کرده‌اند.


        منبع: بررسی تاثیر مدرنیسم در به وجود آمدن بنیادگرایی اسلامی (مطالعه موردی نووهابیسم) دوفصلنامه‌ی مطالعات سیاسی جهان اسلام(علمی-پژوهشی)، سال دوم، شماره(6،5)، بهار و تابستان 1392 



       بسیاری از فرقه‌های افراطیِ اسلام‌گرای فعلی حاصل ترکیب فرقه وهابیت با اندیشه‌های متفکران رادیکال، از جمله سید قطب مصری شد. در میانه دهه 1950 رژیم جمال عبدالناصر بسیاری از اعضای اخوان المسلمین را از کشور اخراج کرد. رژیم عربستان سعودی نیز که در آن زمان با استفاده از درآمدهای هنگفت نفتی به ثبات رسیده بود، پذیرای این تبعیدیان شد. این اشخاص نقش بسیار مهمی در دانشگاه جدیدالتاسیس مدینه ایفا کردند و دانشجویانی از سراسر دنیای اسلام را تحت آموزش قرار دادند. در نتیجه گسترش اسلام‌گرایی در دهه 1970، اتحادی بین علمای وهابی و اسلام‌گرایان مصری به وجود آمد که ژیل کوپل آن را «Petro-Islam» یا «نفت- اسلام» می‌نامد. پیامد چنین اتحادی، تفسیرهایی خشک از شریعت در ابعاد سیاسی، اخلاقی و فرهنگی بود. آنها معتقد بودند که ابتدا باید دولتی بر پایه شریعت اسلام ایجاد کرد و بعد از آن دست به جهاد جهانی زد.

     ترکیب اندیشه‌های سید قطب با مذهب وهابیت و تفسیری افراطی از مفهوم جهاد در اسلام، مذهب جدیدی به وجود آورده است که از آن به نووهابیسم تعبیر می‌شود و نمونه بارز آن سازمان القاعده می‌باشد. 


            منبع: بررسی تاثیر مدرنیسم در به وجود آمدن بنیادگرایی اسلامی (مطالعه موردی نووهابیسم) دوفصلنامه‌ی مطالعات سیاسی جهان اسلام(علمی-پژوهشی)، سال دوم، شماره(6،5)، بهار و تابستان 1392 


تفسیر غیرواقع بینانه از جهاد


      از نظر بنیادگرایان اسلامی، تمام غیرمسلمانان و حتی مسلمانانی که مورد قبول بنیادگرایان نباشند، در جاهلیت به سر میبرند؛ به عبارت دیگر کل بشریت در گمراهی و جهل قرار دارد. به اعتقاد این گروه، اسلام نمی‌تواند همزمان با نظام جاهلی به موجودیت خود ادامه دهد، پس یا باید اسلام بماند و یا جاهلیت! با همین اعتقاد و تفسیر غیرواقع بینانه از مفهوم جهاد، به عنوان مشروعیت دهنده خشونت برای جنبش‌های رادیکال اسلامی، بنیادگراهای اسلامی از جهاد برای نابودی دشمنان خود و برای جنگ با آنها استفاده می‌کنند. بنیادگراها با این تفسیر تحریف شده و افراطی از جهاد، به خشونت‌های خود علیه غرب و دولت‌های خود به کار می‌گیرند. مثلا از نظر بن لادن، جهاد را تهاجمی و برای تثبیت حاکمیت خداوند بر روی زمین دانسته و آن را جنگ مقدسی می‌دانست که مشروعیت دارد.


          منبع: بررسی تاثیر مدرنیسم در به وجود آمدن بنیادگرایی اسلامی (مطالعه موردی نووهابیسم) دوفصلنامه‌ی مطالعات سیاسی جهان اسلام(علمی-پژوهشی)، سال دوم، شماره(6،5)، بهار و تابستان 1392 


  وهابیون، نووهابیسم و بنیادگرایان معتقدند:


    " سید قطب به عنوان یکی از رهبران بنیادگرای معاصر معتقد است که همه جوامع موجود در جهان، چه اسلامی و چه غیراسلامی، در جاهلیت به سر می‌برند. به نظر وی، "هر جامعه‌ای که اسلامی نباشد، جاهلی است؛ اگر بخواهیم تعریف دقیق‌تری ارائه دهیم، باید بگوییم که جامعه جاهلی، جامعه‌ای است که در ایمان، عقاید و قوانین آن چیزی به غیر خدا پرستش می‌شود. طبق این تعریف همه جوامعی که در حال حاضر وجود دارند، در قلمرو جاهلیت قرار می‌گیرند. از نظر وی در راس جوامع جاهلی، جامعه کمونیستی قرار داد؛ اول اینکه وجود خداوند را انکار می‌کند و دوم اینکه به جای خداوند حزب در آن مورد پرستش قرار می‌گیرد. ایدئولوژی و سیستم کمونیستی، ارزش انسان را تا حد یک حیوان و حتی ماشین پایین می‌آورد. در مرحله بعدی جوامع بت‌پرستی از قبیل هندوستان، ژاپن، فیلیپین و آفریقا قرار دارند که به خدایگان دیگری در کنار و یا بدون "الله" اعتقاد دارند. همه جوامع یهودی و مسیحی نیز جزو جوامع جاهلی هستند. چرا که آنها از اعتقادات اولیه خود دور شده‌اند و از قوانین ساخته دست بشری اطاعت می‌کنند. بالاخره تمام جوامعی که خود را اسلامی می‌خوانند نیز در جاهلیت به سر می‌برند. در جوامع مسلمانان، عده‌ای به سکولاریسم اعتقاد داشته و رابطه خود با دین را انکار می‌کنند؛ عده‌ای دیگر نیز تنها در زبان به دین اقرار می‌کنند، ولی در زندگی اجتماعی به طور کامل آن را طرد می‌کنند؛ عده‌ای نیز قوانین دلخواه خود را می‌سازند و آن را به اسم "شریعت خداوند" ارائه می‌دهند. همه این جوامع در یک چیز مشترک‌اند و آن اینکه، تنها از خداوند اطاعت نمی‌کنند."


     با توضیحات بالا می‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد که با وجود چنین اعتقادات و باورهایی، اسلام گرایی بنیادگرایانه و حتی تمام جهان اسلام از نظر جوامع غربی طرد خواهد شد. درست است که اسلام برترین دین است؛ اما این بدین معنا نیست که پیروان دیگر ادیان توحیدی جاهل باشند . خودبرتربینی و خودخواهی بنیادگرایان باعث تنفر و دشمنی جوامع غربی می‌شود. به همان نسبت که این گروه نسبت به اروپاییان حس جاهلیت دارند، جوامع غربی هم پیروان این نوع اسلام و در کل تمام مسلمانان جهان را به نوعی وحشی و بی‌تمدن می‌دانند. 


       دلایل تنفر و ترس جوامع غربی نسبت به اسلام سیاسی و بنیادگرایی اسلامی        

     

     جوامع غربی به چند دلیل از اسلام سیاسی و بنیادگرایی اسلامی و در کل از هر آنچه که به اسلام مرتبط می‌شود ابراز تنفر و ترس دارند:


     * در گفتمان اسلام سیاسی، دین فقط یک اعتقاد نیست، بلکه ابعادی فراگیر دارد و تمامی عرصه‌ی هیات آدمی را دربر می‌گیرد.

    *  اسلام سیاسی بر تفکیک پذیری دین و سیاست تاکید کرده و مدعی است اسلام از نظریه‌ای جامع درباره دولت و سیاست برخوردار است و به دلیل تکیه بر وحی از دیگر نظریه‌های سیاسی متکی بر خرد انسانی برتر است.

    * اسلام‌گرایان عامل اصلی عقب ماندگی مسلمانان را استعمار جدید غرب می‌دانند و بر همین اساس نیز تنها راه حل بحران‌های جامعه معاصر را بازگشت به اسلام و تشکیل حکومت اسلامی اعلام می‌دارند. هدف نهایی اسلام سیاسی، بازسازی جامعه براساس اصول اسلامی است و مشکلات جوامع معاصر را به دوری از دین و معنویت نسبت داده و راه رهایی از آنها را توسل به ارزش‌های دینی و بازگشت به اسلام می‌داند و در این راه به دست آوردن قدرت سیاسی، مقدمه‌ای ضروری تلقی می‌شود.


        منبع: بررسی تاثیر مدرنیسم در به وجود آمدن بنیادگرایی اسلامی (مطالعه موردی نووهابیسم) دوفصلنامه‌ی مطالعات سیاسی جهان اسلام(علمی-پژوهشی)، سال دوم، شماره(6،5)، بهار و تابستان 1392  



اسلام سیاسی یا بنیادگرایی اسلامی؟


بنیادگرایی اسلامی


    بنیادگرایی اسلامی بخشی از جنبش مقاومت اسلامی معاصر است که البته با اسلام سیاسی و اسلام‌گرایی تفاوت‌های اساسی دارد. عموما معنای بنیادگرایی در نگاه غربی به اسلام‌گرایان موجود نهفته است. بسیاری از کارشناسان اسلامی اصطلاح "بنیادگرایی" را نسنجیده‌ترین اصطلاح، ناخوشایند، ساختگی، دارای کاربردهای شیطانی و انگی برای کوبیدن اسلام می‌دانند. از نظر غرب، هر جریانی که از بازگشت دین به عرصه سیاسی سخن بگوید، "بنیادگرا" محسوب می‌شود.

    جهان غرب تمایل زیادی در یکی دانستن اسلام سیاسی و بنیادگرایی اسلامی دارد؛ چون با وجود بدبینی‌ها و نگرش‌های منفی نسبت به بنیادگرایی اسلامی می‌تواند اسلام را زشت و خشن نشان دهد و در نتیجه اسلام سیاسی را نیز زیر سوال ببرد. برای درک این مطلب ارائه مفهوم اسلام سیاسی لازم است:


    اسلام سیاسی: اسلام سیاسی گفتمانی است که هویت اسلامی را در کانون عمل سیاسی خود قرار داده و معتقد است که اسلام توانایی اداره جامعه مسلمین و حل همه مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مسلمانان را دارد. در واقع هر چند این مفهوم نو و تازه است، ولی به لحاظ محتوا تاریخ و پیشینه آن به خود اسلام و صدر آن باز می‌گردد، به این معنا که، اگر اسلام سیاسی را در عام‌ترین معنا به کار بگیریم، منظور این است که اسلام، همان‌گونه که برای زندگی و حیات فردی دارای دستگاه مفهومی و عملی است، به همین گونه برای زندگی عمومی و اجتماعی نیز دستوراتی وضع کرده است که این زندگی عمومی مسلما شامل زندگی و حیات سیاسی آنان نیز می‌شود. به عبارت دیگر، "اسلام سیاسی دکترین یا نهضتی است که اعتقاد دارد اسلام دارای نظریه‌ای مربوط به سیاست و حکومت است." اسلام‌گرایی طیفی از رویدادها، از پیدایش یک ذهنیت اسلامی تا تلاشی تمام عیار برای بازسازی جامعه‌ی مطابق با اصول اسلامی را دربر می‌گیرد. 


      منبع: بررسی تاثیر مدرنیسم در به وجود آمدن بنیادگرایی اسلامی (مطالعه موردی نووهابیسم) دوفصلنامه‌ی مطالعات سیاسی جهان اسلام(علمی-پژوهشی)، سال دوم، شماره(6،5)، بهار و تابستان 1392  


          واکنش جهان اسلام به تهاجم گسترده مدرنیته


     برای شناخت اسلام و مسلمانان باید اول نسبت به مسلمانان فعلی جهان که نماینده و معرف دین اسلام هستند شناخت داشته باشیم. چرا که اروپاییان و غربیان غیرمسلمان با مشاهده اعمال و رفتار ما مسلمانان در مورد اسلام قضاوت می‌کنند و به شناخت می‌رسند. همه‌ی افراد جهان به کتابها و منابع اسلام شناسی دسترسی ندارند و اولین چیزی که از اسلام و مسلمانی در ذهنشان می‌ماند رفتار و کردار مسلمانانی است که به طور مستقیم با آنها در تعامل هستند و یا غیرمستقیم از طریق رسانه‌ها می‌بینند.

     در واکنش به ظهور و تهاجم گسترده مدرنیته به جهان اسلام، عمدتا سه واکنش صورت گرفت:

*  اول برخی از مسلمانان که می‌توان آنان را «روشنفکران تجددخواه» نامید بر این باور بودند که چاره‌ای جز قبول و پذیرش غرب و آموزه‌های آن وجود ندارد و بهتر این است که غرب را با تمام لوازم آن در آغوش گیریم. این همان جریانی است که در ایران و بسیاری از کشورهای اسلامی با عنوان مانوس «غرب‌گرایی» برچسب خورده است. این جریان را که می‌توان تجددگرایی اسلامی نیز نامید، گذشته تاریخی خود را می‌خواند تا آن را نفی کند.

  * دومین جریان معتقد است که اسلام اساسا دین پیشرفت و ترقی است و بسیاری از آموزه‌های غربی را می‌توان در سنت اسلام یافت و تنها راه این است که به سنت مراجعه کنیم و با بازخوانی دوباره، ریشه‌های تجدد را در آن بیابیم. این جریان در ادبیات سیاسی با عنوان مشهور «روشنفکران دینی» معروف شده است. روشنفکران دینی با مراجعه به آثار و بقایای سنت اسلام تلاش می‌کردند تا اسلام را با تجدد سازگار نمایند. این جریان فکری گذشته را می‌خواند تا با غرب گفتگو کند

  * سومین جریان که در واکنش به مساله مدرنیته رخ داد بازگشت به سنت اصلی اسلام به دور از هر گونه وسوسه برای انطباق آن با آموزه‌های بشری مدرنیته است. این جریان فکری را که می‌توان رادیکالیسم اسلامی نیز نامید، گذشته را می‌خواند تا غرب را نفی کند. این جریان خود به دو گرایش تقسیم می‌شود؛ گروهی را که می‌توان «اسلامگرا» نامید، معتقدند که اسلام اساسا صورتبندی الهی است که نمی‌توان آن را با صورتبندی‌های مادی مقایسه کرد. گروه دوم که در تفسیر دین صرفا به ساحت قشری و ظاهری آن توجه دارند «بنیادگرا» نامیده می‌شوند و مساله اصلی پژوهش حاضر را در برمی‌گیرند. نماینده گروه اول اشخاصی مانند، امام خمینی (ره) می‌باشند. فرقه وهابیت و نمود امروزی آن در لباس نووهابیون (در قالب سازمان القاعده) نیز بارزترین نماینده گروه دوم به حساب می‌آید.


    منبع: بررسی تاثیر مدرنیسم در به وجود آمدن بنیادگرایی اسلامی (مطالعه موردی نووهابیسم) دوفصلنامه‌ی مطالعات سیاسی جهان اسلام(علمی-پژوهشی)، سال دوم، شماره(6،5)، بهار و تابستان 1392     

بازنمایی اسلام و مسلمانان در پوشش رسانه ای غرب

     نگاه غربیان و مخصوصا رسانه های غربی به جهان اسلام و مسلمانان

 

  بخش مهمی از نگرش‌ها و پیشداوری‌های مردم اروپا و آمریکا نسبت به اسلام و مسلمانان برگرفته از نوشته‌ها، روایات، تصاویر تلویزیونی، فیلم‌ها، مستندها، گزارشات و کتابهایی است که فیلم‌سازان، گزارشگران و نویسندگان از جهان اسلام و مسلمانان ارائه می‌دهند. به عبارت دیگر، ما دنیا و مردم دنیا را از دریچه نگاه و واژه‌های آنها می‌شناسیم؛ از طریق همین رسانه‌هاست که مردم دنیا با ملل و اقوام دیگر آشنا می‌شوند. نویسندگان و فیلمسازان و گزارشگران به ما القاء می‌کنند که در مورد دیگران چگونه فکر کنیم.

   یکی از تحقیقات جامع و مهمی که درباره نگاه غربیان، به ویژه رسانه‌های غربی، به جهان اسلام و مسلمانان صورت گرفته است، اثر ادوارد سعید با نام پوشش خبری جهان اسلام در غرب یا اسلام رسانه‌هاست. ادوارد سعید دسته‌های موضوعی زیر را در پوشش رسانه‌ای خاورمیانه یافت:

  • تروریسم در میان اعراب و مسلمانان پدیده‌ای ذاتی است
  • بنیادگرایی اسلامی مترادف "بازگشت اسلام" است
  • خشونت های معاصر در خاورمیانه به کینه‌های قبیله‌ای، مذهبی یا قومی قدیمی باز می‌گردد
  • ایالات متحده آمریکا و اسرائیل از صحنه منازعات خاورمیانه، نماینده "جناح ما" هستند
  • اعراب و مسلمانان به شدت ضدیهودی‌اند
  • خاورمیانه عرصه ابراز خشونت فلسطینی‌هاست


        از دیگر تحقیقات می‌توان به تحقیق شاهین درباره تصویر اعراب در تلویزیون‌های غربی اشاره کرد. شاهین فهرست مختصری از "افسانه‌های اصلی" اعراب را که تلویزیون باعث احیای آن شده است، عرضه می‌کند:

  • همه آنها بسیار ثروتمند، وحشی و بی‌فرهنگ‌اند
  • دچار جنون جنسی‌اند
  • و علاقه بسیاری به بردگان سفیدپوست دارند و از فعالیت‌های تروریستی لذت می‌برند.

        از قرون وسطی این انگاره‌ها چارچوب اصلی برداشت اروپایی‌ها را از اعراب و مسلمانان تشکیل داده است.


       منبع: بشیر، حسن و جاسبی، مرتضی، "تصویر اسلام به روایت کاریکاتورهای غربی بعد از 11 سپتامبر" نامه پژوهش فرهنگی، سال نهم، شماره دوم 

ترور دیگری


    دکتر عبدالله ناصری در گفت‌وگویی در مورد اتفاقات جهان اسلام می‌گوید:   

 

    آنچه در جهان اسلام در سال‌های اخیر در قالب خشونت دینی- مذهبی و در اوج آن «ترور دیگری» رخ می‌دهد علاوه بر فهم سطحی از قرآن و سیره یا همان اسلام نصی و متنی که ظهورش شد اسلام سلفی - سیاسی سید قطبی و ابواعلاء مودودی‌وار، ریشه در نگاه تاریخی خصمانه به غرب استعمارگر قرون ١٩ و ٢٠ دارد. البته ظهور صهیونیسم و تداوم حیات آن را هم در همین روند نگاه خصمانه باید فهم کرد. ضمن آن که بر ناهمگونی درون جوامع اسلامی - عربی هم باید تاکید کرد.

 

    باید نگاه به انسان به عنوان اشرف مخلوق خدا تغییر کند. ما مسلمانان هم به علت همان برداشت غلطی که از خاتمیت و افضلیت اسلام و پیامبر داریم و به علت برداشت‌های صرف نصی، مثل غربی‌ها در دام پرخطر «من و دیگری» افتادیم. ثنویت «دارالاسلامی» و «دارالحربی» بر فکر و رفتار بسیاری از مسلمانان نصی سلفی حاکم است. تا نگرش ما به غیر مسلمانان، نگاه «تداومی» و «استمراری» نباشد و آن هم از رهگذر تقویت گفتمان برون‌دینی و گفت‌وگوی بین‌الادیانی میسر است.»


  منبع: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی